*از زبون مرینت*
که یهو دیدیم آدرین داره میاد سمت ما.
وقتی اومد نینو گفت: چطوری رفیق؟؟![]()
آدرین: خوبم ممنون نینو.
آلیا یه نگاه به نینو کرد و گفت: ما دیگه بریم.![]()
نه! صبر کنید!![]()
آدرین: مرینت چیزی شده؟ از بودن با من بدت میاد؟![]()
نه نه م..م..ن.. منظورم.. اینکه.. م..ن..باهات مشکلی ندا..رم(نقاط نشونه ی لکنت زبون هستند)
ببین آدرین من عاشقتم! از همون روز اول که دیدمت دوستت داشتم.اما هر دفعه که خواستم اینو بگم لکنت زبون میگرفتم و کلمات تو ذهنم گیر میکردند.
من جلوی بقیه میگفتم که تو فقط یک دوستی ولی تو برای من بیشتر از یک دوت معمولی هستی. من عاشقتم.
آدرین: متاسفم مرینت ولی من عاشق یکی دیگه هستم
.
یعنی قشنگ قلبم هزار تیکه شد.![]()
درک میکنم.
*از زبون آدرین*
نه نه بقیه اش بمونه برای پارت بعد بمونید تو خماری.![]()
پارت بعدی 4 نظر.
بای تا های
